از شب قدر منتظر این روز بودم..بی صبرانه..
آخر گفته :ای بنده من بیا و زیر آسمانم نماز بخوان،تا ببینی تابش رحمتم را..
و من بی قرار و گمشده،دنبال چیزی میگشتم که خود هم نمیدانستم چیست...مفاتیح را گشودم:زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه:
..ای معبودم!پس کدامیک از نعمتهایت را بشمارم؟؟یا کدامیک از عطاهای تو را بپاخیزم و شکر نمایم؟؟...
خدایا!! مرا با سعادت به تقوایت خوشبخت گردان و با گناه و معصیتت بدختم نگردان..
معبودم!!مرا به که واگذار میکنی؟؟به نزدیکی که با من قطع رابطه کند یا به دوری که با من خشونت و ترشروئی کند؟؟یا به آنانکه ضعف و ناتوانی مرا خواهند؟و حال آنکه توئی پروردگارم..
پروردگارا!!مرا غضب نکن..چون اگر بر من غضب نکردی،از غیر تو باکی ندارم...
آقای من!دستورم دادی،پس نافرمانیت کردم.. و نهیم کردی،پس انجام دادم نهیت را و صبح کردم در حالیکه نه کسی را دارم که از گناهان پاکم سازد تا عذر آرم به پیشگاهش و نه صاحب قدرتی که از او یاری بخواهم..پس با چه چیز به تو روی کنم ای مولایم؟؟
معبود من تو چقدر به من نزدیکی و من از تو دورم ، وچقدر تو به من مهربانی..پس چیست آنکه مرا از تو دور میسازد؟؟
... و این حال من است که بر تو پوشیده نیست.و از خودت رسیدن به تو را طلب میکنم..و به خودت بر وجودت استدلال میکنم..
..مرا از شک و شرکم پاک ساز،پیش از ورود مرگم..
و حال میفهمم شناخت واقعی خدا باعث شد معتکف خانه خدا،حجش را نیمه تمام گذارد و با تمام خانواده اش به صحرای کربلا رود..و خدا هم در پاداشش گفته:روز عرفه ابتدا به زائرین کوی حسین نگاه میکنم و بعد به معتکفین صحرای عرفات..
آخر ابراهیم(ع) اگر فرزندش را قربانی کرد،حسین(ع) اکبر و اصغرش را داد..برادرش عباس را داد..نوگل برادر،قاسمش را داد..آزادی دخترانش را داد..و صبر زینبش را به رخ کشید...
زائرین امروز عرفه،شب جمعه هم کنار آقا هستند..امشب ملائک بر ای زائرین کربلا امان نامه از آتش جهنم می آورند..خدایا امان نامه از جهنم را نمیخواهم..برآمدن حاجت زیر قبه امام حسین را نمیخواهم..فقط توفیقم ده روی خاک بین الحرمین،میان حسین(ع) و عباس(ع) بدوم..میان اشک های شب آخر،میان ناله های الهی العفو..میان نیایش های با معبود.. میان مشک پاره و حلق بریده شده..میان جوانمردی و آقایی..میان خیمه های سوخته..میان ناله های کودکان..میان خون های ریخته شده..میان تشنگی..میان دو برادر بدوم و بگویم:
لبیک..لیبک یا حسین...