از آیات سوره احزاب استفاده مىشود که: جمعى سرزده و بدون اذن وارد خانه پیامبر (ص) مىشدند. چون آنها را دعوت به میهمانى مىکردند، پس از پذیرایى دور هم مىنشستند و با هم به گفتگوهاى بیهوده و حتى آزاردهندهاى مىپرداختند.پیامبر از این وضع آزرده مىگشت.
امّا حیا مانع بود تا آنها را از این رفتارهاى ناهنجار و ناشایسته منع کند. خداوند آیاتى را فرو فرستاد و آنها را از این رفتار ناشایست خصوصاً در مورد همسران پیامبر بر حذر داشت.
اى کسانى که ایمان آوردهاید ! به خانههاى پیامبر داخل نشوید مگر بشما براى صرف غذا اجازه داده شود، بدون اینکه چشم به ظرف غذاى وى بدوزید، امّا هنگامى که دعوت شدید داخل شوید، ووقتى غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشینید، این عمل، پیامبر را مىآزارد، ولى از شما شرم مىکند (وچیزى نمىگوید)، امّا خدا از (بیان) حق شرم ندارد. وهنگامى که چیزى از آنان (همسران پیامبر) مىخواهید از پشت پرده بخواهید، این کار براى پاکى دلهاى شما وآنها بهتر است
سورة الاحزاب، آیة 53.
و سپس فرمود:
شما حق ندارید پیامبر (ص) را بیازارید و پس از او با همسرانش ازدواج کنید این رفتار شما نزد خداوند بزرگ است
سورة الاحزاب، آیه 53.
و پس از چند آیه مىفرماید:
آنانکه خدا و پیامبرش را مىآزارند، خداوند برآنها در دنیا و آخرت لعن مىفرستد و براى آنان عذابى خار کننده آماده فرموده است.
سورة الاحزاب، آیه 57.
شاید بتوان یکى از اهم مصادیق آزار پیامبر (ص) را داستانى که بخارى آورده است به شمار آورد. حاصل داستان این است که زنان پیامبر اکرم (ص) در تاریکى شب با پوشش کامل به مکانى که خلوت و مناسب بود براى قضاء حاجت مىرفتند. چون امالمؤمنین سوده قد بلندى داشت یا تنومند بود عمر وى را شناخت و فریاد برآورد کهاى سوده تو نمىتوانى خود را از ما پنهان کنى، بدان که ما تو را شناختیم. سوده بر مىگردد، و به پیامبر شکوه مىبرد و آن حضرت مىفرماید شما رخصت داده شدهاید که براى حوائجتان خارج شوید. این داستان را بخارى در سه جا از کتاب صحیحش آورده است.
1 - در کتاب التفسیر سورة الاحزاب در ذیل آیات فوق:
عایشه گفت: پس از آنکه آیه حجاب نازل گردید، سوده براى قضاى حاجتش بیرون رفت، او زنى تنومند بود، از اینرو نمىتوانست خود را از کسانیکه او را مىشناختند پنهان کند عمر بن خطاب او را دید، وگفت: اى سوده ! به خدا نمىتوانى خود را از ما مخفى نگاه دارى، پس فکر کن چگونه خارج شوى گفت: پس بادگرگونى باز گشت وبر پیامبر وارد شد وگفت: یا رسول اللَّه ! من براى برخى از نیازهاى خود بیرون رفتم: عمر به من چنین وچنان گفت... پس (پیامبر اکرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شدهاید تا براى نیازهایتان خارج شوید.
صحیح بخارى، ج 3، ص451 باب 45، حدیث 1220.
2 - در کتاب النکاح باب خروج النساء لحوائجهن:
(عایشة گفت: شبى سوده بنت زمعه بیرون رفت، عمر او را دید وشناخت، وگفت: به خدا اى سوده نمىتوانى خود را از ما مخفى نگاه دارى گفت: بسوى پیامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را براى آن حضرت نقل کرد، واو (ص) مىفرمود: خدا به شما اجازه داده است تا براى نیازهایتان خارج شوید.)
همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.
3 - کتاب الوضوء باب خروج النساء الى البراز.
عایشه گفت: همسران پیغمبر (ص) در شب براى قضاى حاجت به زمین وسیعى مىرفتند، عمر به پیامبر مىگفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پیامبر (به نصیحت عمر) عمل نمىکرد، تا شبى سوده بنت زمعه که قامتى بلند داشت پس از پاسى از شب بیرون شد، پس عمر فریاد بر آورد: اى سوده بدان که تو را شناختیم، چون وى بر نزول آیه حجاب حریص بود.
همان، ج 1، ص 136، ب109، ح 143.
معمولاً مفسرین شأن نزول آیات فوق را دو قضیّه ذکر کردهاند.
1 - داستان فوق
2 - اینکه یکى از اصحاب پیامبر (ص) گفت: چون پیامبر از دنیا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم کرد، این سخن به آن حضرت رسیده بسیار آزرده شد، پس آیات فوق نازل گردید.
گروهى از مفسران این شأن نزول را ذکر کردهاند از آن جمله است طبرى در جامع البیان، و آلوسى در روح المعانى، و ابن کثیر در تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر صحابى مورد شأن نزول آیه را طلحه و همسرى را که در نظر داشته عایشه دانسته است.
با وجود اینکه داستان عمر و سوده بعد از نزول آیه حجاب واقع گردیده به طوریکه در متن حدیث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عین حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذیت و آزار امالمؤمنین سوده حرم پیامبر را - که موجب آزردگى رسول خدا شده و یکى از اسباب نزول آیه شریفه (و ما کان لکم ان تؤذوا رسولاللَّه) حق اذیت و آزار پیامبر (ص) را ندارید - را جزء فضائل عمر و یا به تعبیر دیگر از موافقات عمر به شمار آوردهاند.
مثلاً آلوسى پس از قبول اینکه کار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسولاللَّه (ص) و آزردن او است، مىگوید:
عمر در این کار عیبى نمىدیده، چون گمان مىکرده که بر این کار خیر عظیمى مترتب مىگردد.
تفسیر روح المعانى، ج 22، ص 72.
و نیز بخارى - یا برخى از راویان حدیث - در کتاب وضوء این داستان را چنین توجیه کردهاند، که این اهانت و سوء ادب «حرصاً على أن ینزل الحجاب» بوده.
صحیح بخارى، ج 1، کتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الى البراز.
و حال آنکه خود در تفسیر سوره احزاب گفته است: این داستان پس از نزول آیه حجاب بوده است. همان.
این امر موجب گردیده تا برخى از شارحان بخارى ناگزیر شوند براى جمع بین این احادیث بگویند شاید این داستان مکرّر تحقق یافته است.
فتح البارى، عسقلانى، ج 8، ص 391.
به هر حال، آنگاه که حکومت در دست پیامبراکرم (ص) بود، و آنان محکوم بودند، بر آن حضرت جرئت مىکردند. گاه با آرزوى رحلت پیامبر، خیال ازدواج با همسرش را در سر مىپروراندند، گاه با عبارات توهین آمیزى همسران پیامبر (ص) را مخاطب قرار مىدادند. آه، این چه جرئتى وقیحانه است؟ تصور رحلت رهبران دینى براى ارادتمندانشان بسیار دشوار است. آه چه مظلومیتى؟ آه چه غربتى؟