1390/8/6
تنها 18 روز به روز خبر بزرگ باقیست:
ای مردم!علی را برتر بدانید که او برترین مردمان از مرد و زن است تا زمانیکه آفریدگان پایدارند و خداوند روزیشان میدهد."
1390/8/6 تنها 18 روز به روز خبر بزرگ باقیست: ای مردم!علی را برتر بدانید که او برترین مردمان از مرد و زن است تا زمانیکه آفریدگان پایدارند و خداوند روزیشان میدهد." 90/8/5: تنها 19 روز به عید تکمیل دین باقیست: "از سوی خدا او را امر کردن در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند"
90/8/4 : تنها 20 روز به روز اوصیای الهی باقیست... "جایگاه او نسبت به من مانند هارون به موسی است ولی پیامبری پس از من نیست،او(علی) صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است"
تنها 21 روز به عید روزه داری پیامبران (ع) باقیست: "ای مردم!این علی یاورترین،سزاوارترین،نزدیکترین و عزیزترین شما در نزد من است" تنها 22 روز تا عید گشایش بر خانواده باقیست. "همانا اوست جانشین رسول خدا و فرمانروای مومنان و پیشوای هدایتگر از سوی خدا" سلام دوستان عزیز..اول آبان مصادف با حرکت کاروان عظیم حج به قافله سالاری پیامبر رحمت(ص) است.و تنها 23 روز تا عید غدیر،برترین عید الهی باقیست.همراه کاروان میشویم تا خم غدیر..هر روز با یک فضیلت از مولا علی (ع)در خطبه غدیر : " هان مردم!بدانید من (پیامبر) انذار گرم و علی مژده دهنده" دوستان عزیزی که وبلاگ دارند،لطفا این مطلب را در وبلاگشان نشر دهند...
برچسبها: عید غدیر،عید غدیر خم،غدیر خم،خطبه غدیر،فضایل امام علی (ع)،فضایل علم بهتر است یا ثروت؟ سلام.شما آخر فهمیدید که جواب این انشای علم بهتر است یا ثروت چیه؟
برای پیدا کردن جوابتون کلیک کنید،پشیمون نمیشید... السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
سلام.در شب میلاد امام رضا(ع)،یک داستان واقعی براتون گذاشتم.اگه خود داستان به دلتون نشست،دلیلش اینه که واقعیه.و اگر جملاتش به دلتون ننشست،دلیلش اینه که توسط اینجانب بازنویسی شده و عجز مرا در نویسندگی ببخشید.با نظرات سازندتون مرا در بهتر نوشتن یاری کنید...من که خیلی دلم هوای مشهد را کرده..آقا جون از راه دوری،از دیار برادرتون حضرت شاهچراغ(ع) بهتون سلام میدیم..سلاممان را پذیرا باشید..یا ابن الحسن(عج)،آقاجون،عیدتان مبارک... عیدتان مبارک
داستان در ادامه مطالب...
ادامه مطلب...
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟ سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟ حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو علی انسانی
طلوع شمس ندیدی ز نجم اگر محسوس بین ز نجمه بعالم طلوع شمس شموس نموده انفس آفاق را قرین سرور شهی که نفس نفیسش بود انیس نفوس تبارک الله از این روز اسعد میمون که هست مولد شاه حجاز خسرو طوس خدیوِ خِطه طوس آنکه عارفان ندهند گدائی درِ او را به حشمت کاوس امام جن و بشر کش بر آستانه قدس ملایکند دمادم بذکر یا قدوس مه سپهر ولایت ، شهی که در هر صبح زند بخاک درش آفتاب گردون بوس ز رشگ خادم کویش رواست خازن خلد همی گزد لب و بر هم زند کف افسوس عجب نباشد اگر فایق آمد از هر باب گه مباحثه با عالم یهود و مجوس چه جلوه ذرّه کند در مقابل خورشید چه صرفه قطره برد در کنار اقیانوس چه شد دنائت مأمون و کینه توزی او کجاست آن همه تزویر و حیله و سالوس بگو بیا و ببین حشمت خدائی وی که آن بدیده خلق خدا بود محسوس همیشه بر سر بام جهان بکوری خصم بنام نامی آنشه فلک نوازد کوس درون جسم گدازد دل حسودانش چنانکه شمع گدازد میانه ی فانوس شهی که وحش بیابان از او گرفته مراد صغیر کی شود از لطف و رحمتش مأیوس صغیر اصفهانی
« مطالب جدیدتر
........ مطالب قدیمیتر »
|