سفارش تبلیغ
صبا ویژن
12:22 صبح
30
معیار برتری در نگاه امام رضا(ع)

امام رضا

در اندیشه اسلامی، ارزش برای عمل انسان است و آدمیان ساخته ی دست خویش هستند؛ لذا انسان با عمل و کاری که انجام می دهد سنجیده می شود ، برتری می یابد و به سعادت می رسد. بنابراین هیچ کس به این خاطر که از خانواده ای ویژه  است (حتی از خاندان پیامبران و امامان) و یا در گروه خاصی قرار می گیرد ، یا با طبقه ی برتر اجتماعی پیوند دارد و …، نمی تواند دل خوش کند و دست از کار و کوشش بردارد. این شیوه ی تفکر اسلامی نیست که فردی تنها با تکیه بر همین عوامل، سرانجامی نیک را برای خود انتظار داشته باشد و در این دنیا هم خود را برتر از دیگران بداند. لذا اسلام به ما می آموزد که تنها سکوی پرش انسان ، عمل و کوشش خود اوست.

پیشوایان راستین ما همواره در تعالیم خویش مردم را با این اصل آشنا کرده اند و حتی به افراد خانواده ی خود نیز آموزش داده اند که به شرافتها و ارزشهای خانوادگی تکیه نکنند، از پارسایی و نیکو کاری دست بر ندارند و برای خود اسطورهای خیالی نسازند.

امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نیز چنین بود و انسانها را با تقوا و عمل الهی و انسانی می سنجید. او میان سیاه و سفید، فقیر و غنی و گروهها و طائفه های مختلف از هر اصل و نسبی، فرق نمی گذاشت و تنها برتری را در تقوا ، خدا باوری راستین و عمل شایسته می دانست.

روزی مردی به امام رضا (علیه السلام) گفت: به خدا سوگند در روی زمین از نظر نیاکان و نسب، کسی از شما برتر نیست.

امام(علیه السلام) به آن مرد فرمود: "تقوا به پدرانم برتری داد، و فرمانبرداری خدا، آنان را بدان پایه و مقام رسانید."(1)

باری دیگر، شخصی به آن حضرت عرض کرد: به خدا قسم تو بهترین مردم هستی.

امام(علیه السلام) به او فرمود: "سوگند مخور، بهتر از من کسی است که برای خدا فرمانبردارتر و از نافرمانی او پرهیزکارتر باشد. به خدا سوگند این آیه نسخ نشده است که: «... و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، (اینها ملاک امتیاز نیست)، گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست ...»"(2)(3)

ایشان حتی در قبال خویشاوندان خود نیز چنین رفتار می کردند.

یکی از برادران امام رضا(علیه السلام)، "زید" نام داشت. او بر اثر مقام پرستی ، امامت آن حضرت را نپذیرفت و مردم را بسوی خود دعوت کرد.

روزی زید بن موسی را نزد امام آوردند. امام هشتم (علیه السلام) به او فرمود: "زید! گویا فرومایگان کوفه تو را فریب داده اند که چون خداوند رحم فاطمه (سلام الله علیها) را پاک و پاکیزه قرار داد، آتش دوزخ را بر فرزندانش حرام کرده است. این که شنیدی خاص حسن و حسین (علیهما السلام) است...، اگر خیال می کنی (با وجود اینکه) معصیت خدا را می کنی وارد بهشت می شوی و (پدرمان) موسی بن جعفر (علیه السلام) که خدا را فرمانبرداری می کرد نیز داخل بهشت می شود، لازم می آید که تو در نزد خدا از موسی بن جعفر (علیه السلام) گرامی تر باشی. به خدا سوگند، هیچ کس جز با فرمانبرداری از خدا، به ثوابهای الهی دست نمی یابد؛ اما (تو) گمان می کنی که با نا فرمانی او بدان می رسی..."

زید گفت:من برادر و فرزند پدر تو هستم.

امام رضا (علیه السلام) فرمود: "تا زمانی برادر من هستی که اوامر خداوند عزوجل را فرمانبردار باشی، چنان که نوح (علیه السلام) (آن گونه که قرآن نقل می کند، به خدای خود) گفت: « ...ای پروردگار من! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حکم‏ کنندگان برترى!»(4)، اما خداوند بزرگ به او فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحى[فرد ناشایسته‏اى‏] است!...».(5) بنابراین نافرمانی از خداوند او را ازخاندان نوح بیرون راند..."(6)

اینچنین است که امام رضا (علیه السلام) برتری خویش و امامان شیعه را به خاطر فرمانبرداری بیشتر آنان از خداوند می داند و عمل خالصانه و تقوای الهی را ملاک والایی و برتریشان برمی شمرد و یاد آور می شود که پاداش و جزای الهی و برتری یافتن، به کارهای شایسته و نیک انسانها بستگی دارد نه به چیزی دیگر.

اما من و تو چطور به دیگران نگاه می کنیم و شرافت و برتری انسانها را در چه می دانیم؟ پول و ثروت، زیبائی و آراستگی، قدرت و شهرت و ....، یا واقعا هیچکدام...

و مهمتر از همه، چه چیزهایی را در وجود خودمان مثبت می دانیم و چه رفتاری را برای خود انتخاب می کنیم؟ حقیقتا معیارهای ما در زندگی چیست؟

 

منبع:

 

 سیره ی امام رضا، امیر مهدی حکیمی (با اندکی اضافات)

 


10:12 عصر
28
میلاد کریمه اهل بیت مبارک...

حضرت معصومه(س)


8:10 عصر
27
حکایتی آموزنده و کوتاه از بحارالانوار...

حجاب

امّ سلمه نقل مى کند:
در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله بودم . یکى از همسرانش به نام میمونه نیز آنجا بود. در این هنگام ، ابن امّ مکتوم که نابینا بود به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد. پیامبر صلى الله علیه و آله به من و میمونه فرمود:
- حجاب خود را در برابر ابن مکتوم رعایت کنید!
پرسیدم :
- اى رسول خدا! آیا او نابینا نیست ؟ بنابراین حجاب ما چه معنى دارد؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
- آیا شما نابینا هستید؟ آیا شما او را نمى بینید؟
زنان نیز باید چشمانشان را از نامحرم ببندند.   بحارالانوار جلد 104 صفحه 37



برچسب‌ها: حجاب
5:56 عصر
25
حکایتی کوتاه و آموزنده از بحار الانوار...

دعا

رسول خدا صلى الله علیه و آله شبى در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکى مشغول دعا و گریه زارى شد.
امّ سلمه که جاى رسول خدا صلى الله علیه و آله را در رختخوابش ‍ خالى دید، حرکت کرد تا ایشان را بیابد. متوجه شد رسول اکرم صلى الله علیه و آله در گوشه خانه ، جاى تاریکى ایستاده و دست به سوى آسمان بلند کرده اند. در حال گریه مى فرمود:
خدایا! آن نعمت هایى که به من مرحمت نموده اى از من نگیر!
مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان !
خدایا! مرا به سوى آن بدیها و مکروههایى که از آنها نجاتم داده اى برنگردان !
خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنى به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتى نگهدار!
در این هنگام ، امّ سلمه در حالى که به شدت مى گریست به جاى خود برگشت . پیامبر صلى الله علیه و آله که صداى گریه ایشان را شنیدند به طرف وى رفتند و علت گریه را جویا شدند.
امّ سلمه گفت :
- یا رسول الله ! گریه شما مرا گریان نموده است ، چرا مى گریید؟ وقتى شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا مى ترسید و از خدا مى خواهید لحظه اى حتى به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس واى بر احوال ما!
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:
- چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم ، در حالى که حضرت یونس ‍ علیه السلام را خداوند لحظه اى به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمى بایست ! (حضرت یونس به رسالت مبعوث شد و در شهر نینوا به تبلیغ قوم خویش پرداخت مردم حقیقت را از او نپذیرفتند. یونس گمان کرد وظیفه اش به پایان رسیده ، پیش از آنکه فرمان الهى برسد، خشمگین شهرش را ترک نمود و از میان قومش بیرون رفت همچنان راه مى پیمود تا به کنار دریا رسید و در دریا گرفتار شکم ماهى شد یکدفعه به خود آمد که باید صبر و تحمل مى کرد و بدون فرمان خداوند از میان قومش بیرون نمى آمد شاید گوش شنوا و دلى حقیقت پذیرى در میان ایشان پدید مى آمد از این جهت در میان ظلمت ها به مناجات پرداخت و نجاتش را از خداوند منان خواست ، خداوند نیز دعاى یونس را پذیرفت و او را نجات داد. ) 

 بحارالانوار جلد 16 صفحه 217

منبع:www.ahadith.ir



برچسب‌ها: حکایت،حکایت آموزنده،حکایات،حکایات آموزنده،داستان،داستان کوتاه،دا
1:4 عصر
24
سخنان امام حسین(ع)(2)
12:53 عصر
23
سخنان امام حسین(ع)(1)
7:0 عصر
22
نماز شب..

به نام خدا  

 نماز

نماز شب؛ عزت دنیا، نور آخرت  

ادامه مطلب...

برچسب‌ها: نماز،نمار شب،فضیلت خواندن نماز شب

12:38 عصر
21
برگ سوم از توحید مفضّل

زنبور عسل

 

 

زنبور عسل،از ساخت خانه تا ساخت عسل

امام صادق(ع) به شاگردشان مفضّل می فرمایند:

ادامه مطلب...

برچسب‌ها: توحید،توحید مفضل،توحید،امام صادق(ع)،زنبور،زنبور عسل،کندوی زنبور

7:26 عصر
20
چرا قرآن معجزه الهی است؟؟؟
11:34 صبح
18
مهربات تر از یوسف
« مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر »