ادامه مطلب...
برچسبها: سخنان امام علی (ع)،امام علی (ع)
داستان کوتاه (استجابت دعا) مردی از میان جمع بلند شد و گفت: ” چه کنیم که دعایمان مستجاب شود؟ (ادامه داستان در ادامه مطلب) ادامه مطلب... دوستان عزیز سلام.حالا که توی این شبهای عزیز دعا کردید و العفو العفو گفتید و انشاالله آمرزیده شدید، باید بدانیم که چگونه میتوانیم از اعمالمون مراقبت کنیم تا این پاکی را بتوانیم حفظ کنیم.اما من که پر از خطا هستم بسیار کوچکتر از انم که بتوانم به شما بگویم چگونه میتوان از اعمالمان محافظت کرد.از این روی از زبان کسی سخن میگویم که خود مصون از هر اشتباهی است.خطبه 83 نهج البلاغه مولا امیر المومنین (ع) را در ادامه میخوانیم:
ادامه مطلب... برای به اجابت رسیدن دعاهامون چه کسی بهتر از امام زمان(عج) که بعد از دعاهامون آمین بگن؟؟؟برای آمرزش گناهامون چه کسی را بهتر از امام زمان(عج) دارید که به در خانه خدا ببرید؟
یا صاحب الزمان! به یقین تو از یوسف مهربانتری... تو از یوسف بخشنده تری... به فریادمان برس،درمانده ایم... ای یوسف گم گشته، و ای گم گشته ی یعقوب یعقوب وار، چه شبها و روزها که در فراق تو آرام و قرار نداریم...
برچسبها: امام زمان(عج)،امام مهدی(عج)،یوسف زهرا(ع) نقشه را گذاشتم جلویم تا حساب کنم شما کجایید و من کجا! نقشه را چرخاندم! سرم را چرخاندم! دقیق نمیشد. از این و آن پرسیدم. متوسل شدم . . . تا بالاخره فهمیدم. اطمینان یافتم که از این جای زمین که من روی آن عاشقی می کنم تا حرم عشق چه زاویه ی ثقیلی وجود دارد. درست 25 درجه به سمت راست از قبله که بنشینم، درست روبه رویم می شود . . . ک ر ب ل ا
حالا می نشینم رو به کربلا و با حسرتی که سوز آهش را فقط خودشان می دانند دست بر سینه می گذارم و چشم می بندم و دل شیدا می کنم و عقل و هوش را ذبح می کنم و سلام بر ح س ی ن در تاریک روشن سحر، چشمانم نمی بیند گوشی سیاه پوشم را! دست می کشم روی سجاده تا می یابمش و می سپارم به دل تا از بین 37 قاتل فکر و حواسم یکی را برگزیند برایم. همه ی حاصلم، روضه هات قاتلم، نام ابوالفضل دوای هرچی درده... و او می ایستد کنار عمو عباس. همان عموی خوبم... و من دم می گیرم: عمو عباااااااااااااااااس علمت کو عموی خوبم . . . یاد صبح دیروز می افتم که در یک متری همین جایی که الان نشسته ام یک نفر به نام زهیر دعوتم کرد برای ذکری. فکر کدام یک بوده نمی دانم؛ زهیر یا شافی یا رائح یا ز ه ر ا ... البته فکر که نه! این جماعتی که من می شناسم فکر و عقل و هوش ندارند، یک دل دارند آن را هم داده اند به ارباب عمو عباس. و یادم می آید سه سال پیش، عصر دلگیر یک پنج شنبه پاییزی، ذکر کاشف الکرب گرفتم. به محرم؟ نه! به ماه؟ نه! به هفته؟ نه! به روز؟ نه... نه... به لحظه نکشید که بازوان حیدری عمو درمان آورد برایم... عمو عباس... دل اهل حرم کبابه... به اینجا که می رسم، گونه هایم که داغ می شود، دلم که کباب می شود، خود را میان اهل حرم می بینم؛ خواستم بروم کنار گهواره علی اصغر از نگاه منتظر و نگران رباب خجالت کشیدم. خواستم بروم کنار بانویم سکینه دیدم بچه ها را نشانده دورش و برایشان از رشادت های عمو می گوید. خواستم بروم کنار رقیه ی جان و دلم، دیدم همه وجودش گوش شده نشسته پای کلام سکینه. خواستم بروم کنار عمه، کنار آن خیمه وسطی که جوانان بنی هاشم طوافش می کنند؛ عمه مشغول نماز بود. نماز نشسته؟! نه! هنوز نه . . . خواستم بروم نزد اربابم حسین. از همان فکرش دلم گُر گرفت و آتش به جانم افتاد. نه شدنی نبود. هنوز نه . . . مضطر که شدم، یک خیمه دیدم، بزرگ، جلوی همه خیمه ها، انگار مراقبشان بود و عاشقشان. نوشته بود خیمه ابوالفضل. رفتم و زانو زدم جلوی خیمه. سر شرم پایین و دل عشق بی تاب و عطشناک... زبانم نمی چرخید... خشک شده بود در گلویم از عطش. در گوشم شنیدم صدایی: کافیست بخوانی اش با نام برادرش حسین، آن نگاه غضب آلود حیدری که شنیده ای ، همان نگاه که از ابهتش، سپاه خصم چون بزغاله های وحشت زده پراکنده می شود مال اعدا حسین است. همان ها که "شایعت و بایعت و تابعت علی قتله" وگرنه "انی سلم لمن سالمکم" از زبان ابوالفضل نمی افتد، کافی ست بخوانی اش با نام برادرش حسین، لبخند می زند حیدر کرار کربلای زینب... بسم الله ... عمو جان سلام، این منم عاشق برادرت حسین! تشنه ام . . . خیلی تشنه ام . . . شنیده ام سقای حرم شمایید، درست شنیده ام؟ گفتم تشنه ام خیمه شما را نشانم دادند، گفتند یک کاشف الکرب هست در آن خیمه عجیب دل ربا، گفتند یک ساقی دارد کربلا آن هم صاحب این خیمه . . . اشتباه که نگفته اند !؟! ابوالفضائل، ماه مبارک قدم گذاشته بر چشمانم. می پرسی کدام چشم ها؟ می شناسی شان. همان چشم ها که برای برادرت بارانی شد. عمو، ماه مبارک قدم گذاشته بر چشمانم و من هنوز روزه نگرفته تشنه ام! عطش دارم، عطش آدم شدن . . . عمو جانم، شنیده ام سقایی، اشتباه نشنیده ام که! عمو . . . آب . . . عمو جان . . .
" یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام، اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام"
133 بار به تبرک نام عباس، و من یعنی ما قرار گذاشتیم چله نشین عشق ارباب شویم. قرارمان هر سحر جلوی خیمه عمو، عمو عباس . . . عموی خوبمان . . . منبع:http://faghatkhoda17.blogfa.com برچسبها: حضرت ابوالفضل(ع)،حضرت عباس (ع) اسرار رنگ آسمان امام صادق (ع) در این مورد به مفضّل میفرمایند: " در رنگ آسمان و حکمت و ثواب آن بنگر.این رنگ مناسب ترین و بهترین رنگ برای تقویت نور دیدگان است.حتی پزشکان به کسی که دیدگانش آسیب دیده سفارش میکنند که همواره در رنگ سبز مایل به تیره بنگرد.برخی از طبیبان حاذق به کسی که در بینایی او ضعفی به هم رسیده سفارش میکنند که در ظرف سبزی که آکنده از آب باشد بنگرد. بنگر که خداوند جلّ و علا چگونه آسمان را در این رنگ آفرید تا دیدگان را برباید و از دیدن همیشگی آن ضعفی در چشم نیاید؟پس آنچه را که حکیمان و دانایان با آزمایش و تجربه فراوان به آن رسیده اند، در کار آفرینش وجود دارد تا اهل عبرت درس گیرند و ملحدان بیندیشند. خدای؛ اینان را بکشد از جانب حق به کدام سوی میگریزند؟(سوره توبه،آیه 30) شگفتیهای آفرینش از زبان امام صادق (ع)، "توحید مفضّل"، ترجکه و نگارش: نجفعلی میرزایی ادامه دارد... برچسبها: توحید مفضّل،امام صادق(ع) همه ی ما انسانها خیلی از مواقع از فراموشی رنج می بریم.و همه ی ما دوست داشتیم که حافظه ای فراموش ناشدنی داشتیم..اما براستی حکمت وجود فراموشی در ما انسانها چیست؟؟ امام صادق (ع) درباره ی حکمت نعمت فراموشی و حافظه به شاگردشان مفضّل میفرمایند: بنگر که چگونه تنها یکی از این ویژگی های باطنی اینگونه مهم است [ که اگر وجود نداشته باشد این همه نارسایی در کار انسان پدید می آید؟با اینکه نعمت حافظه تنها یکی از آن همه نعمت است]. بدان که نعمت فراموشی بسیار بزرگتر از نعمت حافظه و یادآوری است.اگر [نعمت] فراموشی نبود، هیچکس مصیبت و سختی خودرا فراموش نمیکرد.حسرتش پایان نمیافت.کینه اش تمام نمیگشت.با یاد داشتن [و عدم فراموشی] آفات دنیا، هیچگاه از آن بهره نمیجست ،به فراموشی و غفلت سلطان[ و حاکمی که دشمن اوست] و رهایی از حسد رشک بران امیدی نداشت. آیا نمیبینی که چگونه دو نیروی حافظه و فراموشی که ضد یکدیگرند ، هرکدام برای مصلحتی خاص درنهاد آدمی نهفته شده است؟ حال که چنین است و این دو نعمتِ[ خدای جلّ و علا] که ضد یکدیگرند به سود انسان کار میکنند و هرکدام برای آدمی ضروری است، چرا باید برخی[ از مردم نادان و مشرک] در این اشیاءِ متضاد به دو خالق و آفرینشگر متضاد معتقد شوند؟ ادامه دارد... برگرفته شده از:کتاب شگفتیهای آفرینش از زبان امام صادق(ع)"توحید مفضل"،ترجمه و نگارش:نجفعلی میرزایی برچسبها: خدا،توحید،مفضل،توحید مفضل،امام صادق(ع)
دعا پرنده عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد بخوان دعای فرج را و نا امید مباش بهشت پاک اجابت هزار در دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است خدای را،شب یلدای غم سحر دارد بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال مسافر دل ما،نیت سفر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام سیلی زهرا بگیرد
مهدی جان: فاطمه آن علت کل وجود منتظر باشد به آن روی کبود کی ز رویش رنگ نیلی میبری؟ کی ز دلها داغ سیلی میبری؟ آوری کی بهر این مادر دوا؟ کی دهی بشکسته پهلو را شفا مادرت غمدیده و دل بیقرار میکشد بهر ظهورت انتظار برچسبها: امام مهدی،امام زمان،مهدی موعود،حجة ابن الحسن،
« مطالب جدیدتر
........
|