سفارش تبلیغ
صبا ویژن
8:37 عصر
113
شرح زیارت عاشورا(1)(برگزیده پارسی بلاگ)

سلام..در پست قبل گفتم که زیارت عاشورا اکسیر عظیمی است برای همه درد ها..ما یک ارباب داریم که اربابمان هرکاری از ایشان بر می آید..

قبل از شروع به بحث،یک عذر خواهی بدهکارم بابت اشتباهی در پست گذشته که تصحیح شده:در بند ششم،صد لعن و صد سلام در این ختم باید بصورت کامل خوانده شود...

بزرگواری گفتند:چهله نشینی ها باید برای کسب معرفت باشد  نه صرفاً جهت برآمدن حاجت..میگویم:تمام اسماء و صفات دارای بار معنوی هستند..حتی با خواندن آنها هم تاثیرش بر زندگی و بر قلب و روحمان نمایان میشود..زیارت عاشورا هم که حدیثی است قدسی و دارای اسماء و صفات فراوانی با بار معنوی بسیار..چگونه میشود چهله زیارت عاشورا حتی اگر فقط برای رفع گرفتاری باشد،تاثیر زیادی بر ما نداشته باشد؟؟

دلیل مستند حرفم هم این است:روزی شخصی خدمت امام صادق(ع) می آید و اظهار ناراحتی از اینکه فرزند تازه متولد شده اش دختر است،می کند..امام صادق(ع) میفرمایند که دختر رحمت است و خداوند روزی رسان است و نگران نباش..سپس از آن شخص میپرسند:اسم دخترت را چه گذاشتی؟؟پاسخ میدهد:فاطمه..حضرت میفرمایند:حالا که اسمش را فاطمه گذاشتی،مبادا به صورتش سیلی بزنی یا او را دشنام دهی یا به او کم محبتی کنی...از این حدیث چه میابیم؟؟شاید بگوییم این فاطمه چه ربطی دارد به حضرت فاطمه(س)؟؟این حدیث به ما بار معنوی اسم فاطمه را نشان میدهد..

از آنجایی که زیارت عاشورا حدیثی قدسی است،باید به تک تک کلمات این زیارت عظیم توجه کنیم:

زیارت عاشورا با عبارت:السلام علیک شروع میشود..حال به این موضوع میپردازیم:سلام یعنی چه؟؟

هر قومی سلام و تحیت مخصوص به خودشان را دارند..عربها قبلا با این عبارت سلام میکردند:حییَکَ الله..اما پس از اسلام،خداوند فرمود وقتی به یکدیگر میرسید،سلام کنید..سلام از اسامی خداوند است که در سوره حشر،آیه 23 آمده است:

هُوَ اَللهُ الَّذی لَا اِلهَ اِلّا هُوَ اامَلِکُ القُدّوسُ السَّلامُ المُومِنُ العَزیزُ الجَبَّارُ المُتکَبِر..

و همچنین در سوره مبارک یس، آیه 58 آمده:

سلامٌ قولاً مِن رَبِّ الرَحیم..

پس سلام یکی از قول های خداوند تعالی هست...

در لغت تَحیت به دو معنا آمده است:1.سلام کردن..2.بِرّ و نیکی کردن..

خداوند تعالی در سورک مبارک نساء،آیه 86 میفرماید:

وَ اِذاَ حُییتُم بِتَحیَةٍ فَحَیّوا بِأحسَنِ مِنهَا اَو رُدّوها..."و هنگامی که کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بطور بهتر دهید یا لااقی به همان گونه پاسخ دهید.."

در اینجا تحیت را دو معنی کردند:1.سلام کردن:اگر کسی به شما گفت سلام،در پاسخ بگویید سلام علیکم..اگر گفت سلام علیکم،بگویید سلام علیکم و رحمةالله..یا مانند خودش پاسخ دهید..

2.هدیه دادن..البته این به این معنا نیست که بخاطر هدیه خودمان را در مضیقه و تنگنا قرار دهیم..ممکن است ما بزاعت مالی نداشته باشیم که مثل همان هدیه را بدهیم..در حد خودمان هدیه میدهیم..

آورده اند که روزی کنیزکی به امام حسین(ع) یک شاخه گل میدهد..امام حسین(ع) او را آزاد میکنند..در پاسخ سوال یاران میفرمایند:او تمام هستیش همین یک گل بود که به من داد..باید تمام هستیم را به او میدادم..من که کاری نکردم برایش..

در سوره نساء، آیه 94 آمده:

وَ لَا تقولوا لِمَن أَلقی الیکُم السَّلامَ لَستَ مومناَ...«به کسی که به شما سلام میکند،نگویید مومن نیستی...»

از این آیه بر می آید که یکی از نشانه های مومن سلام کردن است..سلام کردن نشانه کمال است..وقتی به کسی سلام میکنیم،یعنی شما در امنیتی از طرف من..یعنی میتوانی با من ارتباط برقرار کنی..یعنی از طرف من در امانی از نگاه سوء، از سوء ظن، از غیبت، از تهمت..یعنی من در خدمت شما هستم و در برابر شما متواضعم..در زیارت عاشورا باید حواسمان را جمع کنیم که به چه کسانی سلام میدهیم..در برابر چه کسانی متواضعیم..

جای تذکر دارد که با توجه به آیات قرآن  که در بالا آورده شده و همچنین معانی سلام،نسبت به این لفظ در صحبت های عامیانه هم توجه کرد و با گفتن واژه هایی چون :سلوم و سلامزجگ و .. شأن این اسم اعظم خداوند را پایین نیاوریم..

خداوند توفیق درک معارف حقیقی اهل بیت(ع) را به همه ما عنایت فرماید..

پ.ن1:ببخشید این پست کمی طولانی شد..

پ.ن2:اگر لفظ نوشتنم را دوست ندارید و لفظ عامیانه را بیشتر میپسندید،بفرمایید تا لفظ نوشتنم را عوض کنم..

پ.ن3:این نوشته تلفیقی است از نوشته های خودم به علاوه صحبت های بزرگواری که به رشته تحریر درآوردم..امیدوارم اشتباهاتم را ببخشید..

پ.ن 3:بی تابم..بی تاب ابوالفضل که با دستانی پُر بازگردد..

پ.ن3:اللهم عجل لولیک الفرج..

پ.ن4:کپی کردن پست هایم،با ذکر منبع و یا بدون ذکر منبع بلا مانع است..هدف نشر معارف اهل بیت(ع) است...

 

 

 عکس زیارت عاشورا

 



برچسب‌ها: زیارت عاشورا،شرح زیارت عاشورا
3:19 عصر
112
چهله زیارت عاشورا(برگزیده پارسی نامه)(پست ثابت)

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علیک یا ولی العصر ادرکنا

سلام و عرض ادب دارم خدمت تمامی شما دوستداران اهل بیت(ع)..

این روزها که در ماه محرم و صفر قرار دایم، مجالس زیادی با عنوان مجلس زیارت عاشورا برگزار میشود..به همین علت میخواهم کمی درباره زیارت عاشورا براتون صحبت کنم..

زیارت عاشورا یک حدیث قدسی است از طرف شخص خدا، ولی فرق دارد با قرآن..مثلا یکی از این تفاوت ها،این هست که آیات قرآن،قابلیت تحدی(به مبارزه طلبیدن) دارند،ولی برای احادیث قدسی این خاصیت آورده نشده..

زیارت عاشورا را از قول امام باقر(ع) آورده اند..

از لحاظ سند،این زیارت  در دو کتاب ارزشمند مصباح (نوشته شیخ طوسی(ره)) و کتای کامل الزیارات آورده شده است..ولی اندک تفاوتی با هم دارند و زیارت عاشورایی که در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی(ره) آورده شده هم کامل میباشد..

آثار و برکات مداومت ورزیدن به ای نزیارت ارزشمند،بسیار هست..انشاالله اگر مجالی بود و عمری،در پست های آینده خدمتتان خواهم گفت..

یکی از چیزهایی که علمای بزرگ و ائمه(ع) سفارش کرده اند، این است که در هنگام سختی و شدت و بلا و برای رفع گرفتاری و برآورده شدن حاجات،چهله زیارت عاشورا بگیریم..یعنی چهل روز به صورت متوالی و پشت سر هم،روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را بخوانیم..احادیث گوناگونی هم درباره نحوه چهله آمده است..یکی از نویسندگان ارزشمند که این احادیث را جمع آوری کرده است،میرزا ابوالفتح تهرانی در کتاب شفاء الصدور است..،اگر احادیث گوناگون را با هم جمع کنیم،میبینیم 8 دستور العمل آمده برای انجام این چهله..این چهله خیلی مجرب هست برای برآمدن حاجات..

و اما 8کاری که برای چهله زیارت عاشورا آمده:

ادامه مطلب...

برچسب‌ها: زیارت عاشورا،شرح زیارت عاشورا،چهله زیارت عاشورا،برآمدن حاجات

12:12 صبح
111
صبرِ زینب..(برگزیده پارسی نامه)

لاله ها همه پرپرشدند..

حسین جان آرام بخواب..

آرام بخواب که زینب هست..

آخر زینب غیرت حیدر را دارد..

زینب چادر خاکی مادرش را بر سر دارد..

آرام بخواب که زینب هم مثل مادرش مظلوم است..

که هرجا سیلى می آید،زینب سپر میشود..

که هرجا کودکان گم میشوند،زینب هست..

که هرجا خیمه ها را آتش می زنند،زینب هست

که هرجا کودکان بهانه بابا را می گیرند،زینب هست..

 که هرجا مادرى بى تاب 6ماهه اش شد،زینب هست..

که هرجا مادری در سوگ جوانش نشست،زینب هست تا آرامش کند..

که زینب هست تا امامت را به پسرت بدهد..

که هرگاه پسر بیمارت به حال احنضار رسید،او را پرستاری کند..

که زینب هست تا از حقت در کاخ فرعونیان دفاع کند..

که زینبت هست تا جلو دشمن فقط بگوید:

 ما رأیت إلّا جمیلاً

اصلا زینب آمده که همه جا باشد:

پشت در آتش گرفته

زمان ریسمان بستن به گردن پدر

در تشییع جنازه شبانه و غریبانه مادر

در هنگام فرق شکافته شده پدر

در وقت جگر پاره شده برادرش

راستى:زینب مادر هم بود..

زینب علاوه بر اکبر و قاسم و اصغر عباس و حسین،پسرش را هم داده..

اما عشق برادر کجا و عشق پسر کجا؟؟

حسین جان آرام بخواب،که زینبت هست..

فقط..فقط زینبت شرمنده است..رقیه ات را کُنج خرابه جا گذاشت..

  

پ.ن1:این روزها تازه اوج مصیبت و حُزن اهل بیت(ع) است..

تازه مصیت ها شروع شده..همه مصیبت ها از ظهر دیروز،روز عاشورا شروع شده..

پ.ن2:امام زمان(عج) فرمودند که بعد از ذکر مصیبت های عمه ام زینب،

خدا را بحق خانم زینب قسم دهید تا ظهورم را نزدیک گرداند..

پ.ن3:اللهم عجل لولیک الفرج..

پ.ن4:شما هم میتوانید با من روضه بخوانید،کافیست به نوای وب گوش دهید:

تشنه رفتن برا تو،مرثیه خوندن برا من

برنگشتن برا تو،تو خیمه موندن برا من...

پرِ پرواز برا تو،پرای بسته برا من

خسته رفتن برا تو،این همه خسته برا من..

غم امت برا تو،حفظ امامت برا من

دست بیعت برا تو،خط ولایت برا من..

قمرامون برا تو،این همه اختر برا من

پسرامون برا تو،این همه دختر برا من..

 

 

حضرت زینب


12:56 صبح
110
میر ِ لشکر..(برگزیده پارسی نامه و برگزیده مجله باشگاه خبرنگاران)

عباس(ع) اطراف را نگاه میکند..

حبیب ابن مظاهر پر کشیده..

حُر بی یزید ریاحی پر کشیده..

اکبر،جوان رشید امام پیش از همه اهل بیت پر کشیده..

قاسم،نوجوان برادر پر کشیده..

برادران مادریش پر کشیدند..

عون،پسر خواهرش زینب پر کشیده..

عباس(ع) مانده بود و حسین(ع) و اصغر(ع) و سجاد(ع)..

سجاد(ع) سخت بیمار بود..

اصغر(ع) شش ماهه ای بیش نبود..

دیگر کسی نمانده بود که به میدان برود..

یا عباس(ع) باید میرفت و یا برادر..

عباس(ع) ادب را از مادر آموخته بود..

مادر، به او آموخته بود

که مبادا حسین(ع) را برادر خطاب کنی...

او سید و آقای توست..

آخر مادر او کجا و مادر تو کجا...

تنهایی خودش را دید..

به نزد برادر میرود:

سیدی، رخصتی ده به جهاد روم...

برادر اما سخت میگرید:

ای برادر!تو علمدار منی...

اگر بروی لشکر من پراکنده خواهد شد...

اما عباس(ع) باید برود:

سینه ام تنگ است..

..میخواهم از این منافقین خونخواهی کنم..

امام دستوری میفرمایند:

پس برای کودکان آب بیاور..

آخر عباس(ع)،سقای لشکر است..

عباس(ع) به میدان می رود و نصیحت میکند..

اما گوشهایشان پر شده از سیم و زر..

و براستی چه ارزان فروختند اهل بیت پیامبرشان را..

عباس باز میگردد و خبر را به برادر میدهد..

از خیمه ها صدای العطش کودکان می آید..

عباس(ع) سوار بر اسب میشود..

برادر به تماشا می ایستد:

بازوانش همچون بازوان پدرش،فاتح خیبر است..

صورتش همچون قرص قمر میدرخشد..

عباس(ع) شتابان به سمت فرات میرود..

دشمن را درو میکند و جلو میرود..

خنکای آب را در دستانش حس میکند..

لبانش از تشنگی بهم چسبیده اند..

یاد تشنگی عزیز فاطمه(س) می افتد:

چگونه آب بخورم در حالیکه مولایم تشنه است؟؟

آب را به دریا باز میگرداند..

مشک را پر از آب میکند و به دوش راست میگیرد..

رو به سمت خیمه ها حرکت میکند..

دورش را احاطه کرده اند..

از همه طرف حمله میکند..

رجز میخواند:

انّی انا العباس اغدوا بالسقا..

نا نجیبی فریاد میزند:

او پسر علی است..بازوی حیدر دارد..

بر او پیروز نمیتوان شد..

به مشک حمله کنید..

دست راستش را قطع میکنند..

مشک را به دست چپ میگیرد..

والله إن قطعتموا یمینی..

انی احامی ابدا عن دینی..

و عن امامٍ صادق الیقینی..

دست چپ را قطع میکنند..

مشک را به دهان میگیرد..

تیری بر مشک میزنند..

امیدش ناامید میشود..

صدای العطش کودکان هنوز از خیمه می آید..

شرمنده برادرش است...

شرمنده کودکان..

تیری بر سینه اش فرود می آید..

به زمین می افتد:

یا اخی!!!علیک منی السلام...

حسین بر بالای سر برادر می آید..

حسین دیگر سقا ندارد..

حسین(ع) دیگر علمدار ندارد..

حسین(ع) دیگر لشکر ندار..

آخر تمام اینها در یک کلمه خلاصه میشد:عباس(ع)

 حالا حسین(ع) دیگر....

پشتش خمیده..

فبکت بُکاءً شدیداً..

.

.

.

یا ساقی الرَّحمَةِ و العطاشا..

نحن عطشان و انت سقا..

.

.

.

پ.ن1:تاب نوشتن مقتل امام حسین(ع) را ندارم..

پ.ن.2:منتظرم..منتظر ابوالفضل..

پ.ن.3:اصل این داستان در کتاب دمع السجوم،نوشته مرحوم شیخ عباس قمی آورده شده..آن را خوانده ام و قلم زدم..

به قلم اینجانب است اما موثق است..

 

عکس آجرک الله یا بقیة الله

 



برچسب‌ها: شهادت عباس،عباس بن علی(ع)،
10:3 عصر
108
جان برادر..

اصحاب یکی یکی اذن گرفتند و رفتند..

اصحاب خود را پیش مرگ اهل بیت پیامبر کردند..

امام مانده است و اهل بیتش..

علی اکبر جلو می آید..

اذن میخواهد..

آخر او هم مانند علی است..

در جنگها پیش قدم..

و او شبیه ترین مردم به پیامبر(ص) هست..

در صورت و سیرت..

و همنام جان پیامبر..

و پسر جانان پیامبر(ص)..

پدر نگاهی به پسرش می اندازد..

جوان است و رشید..

چشم به زیر می اندازد و می گرید:

خدایا!گواه باش بر این قومی که جوانی به مبارزت آنها رفت

که شبیه ترین مردم در خلقت و خوی و گفتار به پیامبرت است..

هرگاه مشتاق دیدار رسول تو میشدم

نگاه به روی او میکردم..

خدایا برکات زمین را از ایشان باز دار..

سخت است پدر را وداع پسر..

علی به میدان میرود:

منم علی..پور حسین..پور علی ابن ابطالب..

سوگند به خانه خدا ما به نبی اولی تریم از شبث و شمر دون..

آنقدر به شما شمشیر میزنم تا شمشیر بپیچد و بتابد..

...امروز از پدرم حمایت میکنم.....

سپاه با رجز خوانیش یقین حاصل میکنن که او محمد،رسول الله(ص) نیست..

بر سپاه میتازد و میکشد..

تشنه است..گلویش سخت به هم چسبیده...

نزد پدر باز میگردد:

ای پدر!تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن تاب از من ببرد..

آیا شربت آبی هست تا بر دفاع دشمن قوت یابم؟؟

پدر زبان گشود:

زبانت را جلو بیاور پسرم..

زبانش را در دهان گرفت و بمکید..

پدر از پشر تشنه تر است..

پسرم امیدوارم پیش از شام جدم به تو جامی بنوشاند

که دیگر هرگز تشنه نشوی..

بازگشت به میدان نبرد:

جنگ است که گوهر مردان را آشکار میکند..

..به خدای پروردگار عرش که از این دسته سپاه جدا نمیگردم

مگر تیغ ها در نیام برود..

و همچنان کار زار کرد..

مرة از سپاه دشمن فریاد زد:

گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان از من گذرد و پدرش را عزایش ننشانم..

راه بر او بگرفت و بر او نیزه زد..

دیگران با شمشیر بر او حمله کردند..

پدر جان!!خدا نگهدار..

این جد من است که سلام تو را می رساند..

و جامی پر به من نوشانید..

جان پدر پر میکشد..

خدا بکشد قومی که تو را کشتند!!

چه دلیرند بر خداوند رحمان..

پدر میگرید..اما این بار نه آرام آرام..بلند بلند می گرید..

علی الدنیا بعدک الوفا..

بعد از تو خاک بر سر دنیا...

زینب(س) سراسیمه بیرون می آید:

ای برادر و ای پسر برادرم..

خویش را بر جان برادر می اندازد..

حسین او را به خیمه باز میگرداند..

جوانان بنی هاشم!!بیایید و برادرتان را ببرید..

علی میرود و پدر میماند..

تا ساعتی بعد پدر میرود و زینب میماند..

زینب میماند و لیلا،مادر اکبر..

.

.

.

بیایید اکبرهای امامان باشیم..

جوان بود اما امام زمانش را بحق شناخت..

امام زمان ما تنهایند..سرباز میخواهند..

 

عکس شهادت علی اکبر

 

پ.ن:اصل این داستان در کتاب دمع السجوم،نوشته مرحوم شیخ عباس قمی آورده شده..آن را خوانده ام و قلم زدم..

به قلم اینجانب است اما موثق است..

 

 



برچسب‌ها: علی اکبر،شهادت علی اکبر،پسر امام حسین،کربلا..
7:1 عصر
107
تیرها روانه می شوند..(برگزیده پارسی نامه)

اصحاب میگویند:گویا گوش اسبان را میبینیم..

قافله امام حرکت میکنند..

سپاه حُر که نزدیک به هزار نفر است آرام پشت سرشان حرکت میکنند..

قافله امام به محلی میرسند و به دستور ایشان خیمه ها را برپا میکنند..

قافله حُر اما، خسته اند..تشنه اند..گرسنه اند..

امام دستوری میدهند:به همه سپاهیان و اسبان آب دهید..

دستور امام اطاعت میشود..

ظهر میشود و یکی از یاران امام اذان میگوید:

حی علی الفلاح..

امام سخن میگوید:

ای مردم!من نزد شما نیامدم تا وقتی که نامه های شما به من رسید..

...اگر بر همان عهد و پیمان استوار هستید بازگویید که مایه اطمینان من است..

وگر نه  از همین جای باز میگردم..

سکوتی عجیب صحرا را فرا میگیرد..

نماز میخوانند..

بعد از آن حُر به امام میگوید:مردم این دیار پیمان شکستند..

مسلم را تنها گذاشتند..مسلم را کشتند..

اندکی بعد امام و قافلشان سوار میشوند تا بازگردند..

حر جلویشان را میگیرد:یا همینجا منزل گزینید و یا با من به کوفه بیایید و با عبید الله زیاد بیعت کنید..

امام فرمود:مادرت به عزای تو نشیند،چه میخواهی؟؟

حر ادب نگه میدارد:

اگر دیگری از عرب بود نام مادرش را میبردم..اما نام مادر تورا جز به بهترین وجه نتوانم برد..

امام میفرماید:به خدا با تو نخواهم آمد..

....

ظهر عاشورا میشود..

 چند تن از یاران امام به میدان رفته اند و کشته شده اند..

حُر صدای امام را میشنود:

آیا فریاد رسی هست که در راه خدا به فریاد ما برسد؟؟

آیا مدافعی هست که شر این مردم را از حرم پیغمبر(ص) بگرداند؟؟

حُر نگاهی به زیادی سپاه میکند..

با عمر سعد میگوید:

براستی با این مرد کارزار خواهی کرد؟؟

با بی رحمی پاسخ میشنود:

 بخدا سوگند جنگی کنم که افتادن سرها و بریدن دستها در آن راحت ترین کارها باشد..

حر نگران است و پریشان..

یاران علت را جویا میشوند..

پاسخ میشنوند:

بخدا سوگند خودم را میان دوزخ و بهشت میبینم..

سوار بر اسب بسمت امام می آید..

دستان را بر سر گذاشته و به سمت خدا توبه میکند..

سر به زیر به سمت امام می آید:

به فدایت گردم یابن رسول الله..

منم که راه بازگشت به تو بستم و در تعقیب تو شدم و در اینجای به تو تنگ گرفتم..

نمیدانستم این مردم با تو چنین میکنند و اینچنین عرصه را برتو تنگ میگیرند..

بخدا سوگند اگر میدانستم چنین شود،هرگز راه را برتو نمیبستم..

اینک پشیمانم..آیا توبه ای برای من هست؟؟

امام با خشنودی پاسخ میدهند:آری،خداوند توبه تورا پذیرفت..

خجل زده میگوید:

من نخست به جنگ تو آمدم..رخصت ده اکنون پیش از دیگران به نبرد روم..

امام میفرمایند:خدای برتو ببخشاید..هرچه اندیشی بجای آور..

رجز میخواند:

شما این مرد را فراخواندید...

آبی را از او منع کردید که یهود و نصاری از آن میخورند..

این است پسر پیامبرتان..

.

.

تیرها روانه میشوند..

فارجعی الی ربک راضیةً مرضیة..

.

.

بیایید حُر های امام زمانمان باشیم..

اماممان تنهایند..

.

.

عکس حر

 

پ.ن1:اصل این داستان در کتاب دمع السجوم،نوشته مرحوم شیخ عباس قمی آورده شده..آن را خوانده ام و قلم زدم..

به قلم اینجانب است اما موثق است..

پ.ن2:عکس بالا عکس قسمتی نمایشگاه از کوچه بنی هاشم تا کربلا هست که نوروز 90 در شلمچه،هنگامی که عازم کربلای حسینی بودیم،گرفتم..

در این قسمت،توبه حُر نمایش داده شده است...

 

 



برچسب‌ها: یاران امام حسین(ع)،حر،حر بن یزید ریاحی،توبه حر،بازگشت حر
12:38 عصر
106
گریه بر امام حسین(ع)

 

السلام علیک یا ابا عبد اللّه الحسین(ع)

 

سلام..سلام بر شما عزادارن ارباب..سلام بر شما سینه زنان و گریه کنان بر اهل بیت پیامبر(ع)..

امروز براتون میخوام درباره گریه بر امام حسین(ع) بگم..وهابیت میگه:گریه و عزاداری شیعیان شرک است،کفر است..

در پاسخ به آنها میگویم:پیامبر در سوگ شهدای جنگ اُحد و حمزه،عمویشان اشک ریختند،ناله و عزاداری کردند..پیامبر هنگام میلاد امام حسین(ع) گریه کردند..پس چه شد سنت پیامبر؟؟؟

کسانی که بر گریه بر ارباب ما شیعیان ایراد میگیرند،یادشون رفته این شبهات اولین بار از طرف ابن تیمیه،پیشوایشان مطرح شد؟؟ یادشون رفته در سال 728 هجری،خودشون در سوگ ابن تیمیه عزاداری کردند؟؟و این عزاداری در کتاب تاریخ ابن کثیر،ج 14،ص 128 آورده شده؟؟فراموش کردن یا خودشون رو به فراموشی و نادونی زدن؟؟

گریه بر ابن تیمیه جایز هست و بر نوه پیامبر،عزیز ترین پیامبر شرک هست؟؟

انشاالله در پست های بعد بیشتر در مورد گریه و انواع گریه صحبت میکنیم..سعی میکنم پست هام کوتاه باشن..این شبها،اگر رفتید مجلس امام حسین(ع)، اگر نشستید پای تلویزیون و به روضه گوش دادید،اگر صدای دسته سینه زنی از جایی به گوشتون خورد،حتی اگه حوصلتون نشد این پست رو بخونید و فقط صدای روضه وبلاگ به گوشتون رسید و سیاهی بالای وبلاگ رو دید،برای همه دعا کنید..بخصوص آقا امام زمان(عج) که این روزها قلبشون در مضیقه هست..

فقط یه جمله:ریا همه جا کاری زشت و ناپسند خونده شده..بجز در روضه اباعبدالله..در احادیث آمده:هرکس به اندازه بال مگسی برای حسین(ع) گریه کند،گناهانش آمرزیده میشود..و گفتن:اگر اشکت نیومد،قیافه گریه را بر خود بگیر..انگار آقا نمیخوان هیچ کس از تو روضه هاشون دست خالی برگرده..

صلی الله علی الباکین علی الحسین(ع)

 

 عکس محرم 

 

 


9:21 عصر
105
شب تولدم..

سلام..امشب شب تولدمه و من بجای اینکه خوشحال باشم،ناراحتم..23مین بهار زندگیم هم اومد و آقامون نیومدن..امشب جای شمردن کادو ها و حساب و کتاب اینکه کی کم آورده و کی زیاد تا جبران کنم،نشستم به حساب و کتاب روزهای زندگیم..میترسم عمرم به خزون برسه و آقا نیان..میترسم توی این سالهای زندگیم اونقد دل آقا رو شکسته باشم که آقا بگن شیعه ای مثل تو نمیخوام..میترسم آقا منو نبخشن..خدا منو نبخشه..ولی..لا تقنطوا من رحمة الله..خدایا منو ببخش که بنده بدی بودم..آقا جان منو ببخشید که شیعه بدی بودم..یا فاطمه زهرا(س)،خانوم جان،منو ببخشید که فقط اسمتون رو یدک میکشم و نه فضائل اخلاقی..کمکم کنید دوباره متولد بشم..کمکم کنید بشم یه آدم دیگه و خوب بشم..خدایا توی این سالها چیزهای زیادی بهم دادی..وهنوز چیزهای زیادین که خواستم و بهم ندادی..خدایا بهم صبر بده..صبر بر طاعت،عبادت،و صبر بر........

و شما یا صاحب الزمان..یادم نرفته که به یُمن وجود شما خدا به ما روزی میده..یادم نرفته نمک گیرتون هستم آقا..دستم رو رها نکنید..به کمکتون نیاز دارم..

عکس گل


12:16 صبح
104
لبیک یا....

از شب قدر منتظر این روز بودم..بی صبرانه..

آخر گفته :ای بنده من بیا و زیر آسمانم نماز بخوان،تا ببینی تابش رحمتم را..

و من بی قرار و گمشده،دنبال چیزی میگشتم که خود هم نمیدانستم چیست...مفاتیح را گشودم:زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه:

..ای معبودم!پس کدامیک از نعمتهایت را بشمارم؟؟یا کدامیک از عطاهای تو را بپاخیزم و شکر نمایم؟؟...

خدایا!! مرا با سعادت به تقوایت خوشبخت گردان و با گناه و معصیتت بدختم نگردان..

معبودم!!مرا به که واگذار میکنی؟؟به نزدیکی که با من قطع رابطه کند یا به دوری که با من خشونت و ترشروئی کند؟؟یا به آنانکه ضعف و ناتوانی مرا خواهند؟و حال آنکه توئی پروردگارم..

پروردگارا!!مرا غضب نکن..چون اگر بر من غضب نکردی،از غیر تو باکی ندارم...

آقای من!دستورم دادی،پس نافرمانیت کردم.. و نهیم کردی،پس انجام دادم نهیت را و صبح کردم در حالیکه نه کسی را دارم که از گناهان پاکم سازد تا عذر آرم به پیشگاهش و نه صاحب قدرتی که از او یاری بخواهم..پس با چه چیز به تو روی کنم ای مولایم؟؟

معبود من تو چقدر به من نزدیکی و من از تو دورم ، وچقدر تو به من مهربانی..پس چیست آنکه مرا از تو دور میسازد؟؟

 ... و این حال من است که بر تو پوشیده نیست.و از خودت رسیدن به تو را طلب میکنم..و به خودت بر وجودت استدلال میکنم..

..مرا از شک و شرکم پاک ساز،پیش از ورود مرگم..

و حال میفهمم شناخت واقعی خدا باعث شد معتکف خانه خدا،حجش را نیمه تمام گذارد و با تمام خانواده اش به صحرای کربلا رود..و خدا هم در پاداشش گفته:روز عرفه ابتدا به زائرین کوی حسین نگاه میکنم و بعد به معتکفین صحرای عرفات..

آخر ابراهیم(ع) اگر فرزندش را قربانی کرد،حسین(ع) اکبر و اصغرش را داد..برادرش عباس را داد..نوگل برادر،قاسمش را داد..آزادی دخترانش را داد..و صبر زینبش را به رخ کشید...

زائرین امروز عرفه،شب جمعه هم کنار آقا هستند..امشب ملائک بر ای زائرین کربلا امان نامه از آتش جهنم می آورند..خدایا امان نامه از جهنم را نمیخواهم..برآمدن حاجت زیر قبه امام حسین را نمیخواهم..فقط توفیقم ده روی خاک بین الحرمین،میان حسین(ع) و عباس(ع) بدوم..میان اشک های شب آخر،میان ناله های الهی العفو..میان نیایش های با معبود.. میان مشک پاره و حلق بریده شده..میان جوانمردی و آقایی..میان خیمه های سوخته..میان ناله های کودکان..میان خون های ریخته شده..میان تشنگی..میان دو برادر بدوم و بگویم:

لبیک..لیبک یا حسین...

 

بین الحرمین


12:14 عصر
103
آهویی دلشکسته..

 نه مثل کبوتری بال شکسته، مثل کبوتری بی بال و پر آمدم..

نه مثل آهویی زخمی، مثل آهویی دلشکسته آمدم..

چقدر ضریحت از زیر چشمانی اشک بار زیباتر است..

چقدر پاهایم تواناترند وقتی جلویت زانو میزنند..

چقدر ثروتمندم وقتی خاک صحن و سرایت را به صورتم میکشم...

چقدر عاجزم وقتی محبتم را میخواهم نشانت دهم..

چقدر بزرگواری وقتی اشتباهم را به رویم نمی آوری..

چقدر آقایی وقتی رو سیاهان را هم میپذیری..

چقدر کریمی وقتی شِکوِه میکنم و فقط سکوت میکنی..

از کودکی هروقت داستانهای جدتان،امیرالمؤمنین(ع) را میخواندم، غبطه میخوردم به یارانی که میتوانستند رو در رو با پدرشان صحبت کنند..آخر ما در زمان غیبت بودیم و هیچگاه چشمانمان لایق دیدار پدر نشد..اما اینجا که میامدم، میتوانستم رو در رو با شما صحبت کنم..دستانم را دراز کنم سمتتان..آقا جان؟؟میدانم پدرم هم اینجایند..دلمان سخت گرفته از این فراغ..از دعاهای به اجابت نرسیده..از فاصله..فاصله...فاصله..

مولایم؟؟تشنه ام..شما را به سقا،تشنه تر نگهم ندارید..

آقایم..میلادتان مبارک..

 

عکس حرم امام رضا 

 

 

 

 


« مطالب جدیدتر ........ مطالب قدیمی‌تر »